باره سادات

باره‌ سادات‌، یا بارهه‌ سادات‌، عنوان‌ خاندانی‌ برجسته‌ در شبه‌ قاره هند است که‌ در دستگاه‌ سیاسی‌ و نظامی‌ گورکانیان‌ نقش‌ مهمی‌ داشتند. این خاندان از عراق وارد شبه قاره شدند و بعدها دارای نفوذ اقتصادی وسیاسی زیادی شدند که حتی امپراتوران هند را عزل و نصب می‌کردند.


نسب‌ این‌ خاندان

باره واژه‌ای هندی و به‌ معنای دوازده‌ است. نسب‌ این‌ خاندان‌ به‌ ابوالفرج‌ واسطی، از مردم‌ عراق‌ می‌رسد که‌ مانند بسیاری‌ از سادات‌ ایران و عراق‌، به هنگام هجوم‌ هولاکوخان به‌ بغداد در ۶۵۶ق‌/۱۲۵۸م‌ با ۱۲ تن‌ از پسرانش‌ به‌ هند رفت‌.

اینان‌ نخست‌ در سرهند و پس‌ از آن‌ در مظفرنگر ساکن‌ شدند و نام‌ ۴ شاخه باره‌ سادات‌ همه‌ برگرفته‌ از نام‌ مکان‌هایی است‌ که‌ اینان‌ در آنجا ساکن شدند: سادات‌ تهنپوری، سادات‌ چاتراروری، سادات‌ کوندلی‌ وال‌ و سادات‌ جگنیری.


نفوذ سیاسی باره‌ سادات‌ در هند

باره‌ سادات‌ از قرن نهم قمری تحت حمایت‌ خضرخان‌ از امرای نامدار عصر قرار گرفتند و پیشوای آنان‌، سید سلیم‌ حاکم‌ سهارنپور شد. از دوره اکبرشاه‌ گورکانی نفوذ و قدرت‌ باره‌ سادات‌ رو به‌ افزایش‌ نهاد و به‌ اقطاع‌داران‌ و زمین‌دارانی‌ بزرگ‌ تبدیل‌ شدند و مناصب‌ مهم‌ نظامی‌ یافتند و در تحولات‌ سیاسی‌ دستگاه‌ امپراتوری‌ نقش‌ مهمی‌ بر عهده‌ گرفتند.

اینان‌ به‌ سبب‌ حمایت‌ از سلطنت‌ بهادرشاه‌ اول‌، پس‌ از مرگ‌ اورنگ‌ زیب‌، به‌ دولتمردانی‌ تبدیل‌ شدند که‌ امپراتوران‌ هند را عزل‌ و نصب‌ می‌کردند و از این‌رو، برخی‌ از آنها را «پادشاه‌گر» می‌خواندند.

اما در عهد محمدشاه‌ (۱۱۳۱-۱۱۶۱ق‌/۱۷۱۹- ۱۷۴۸م‌) خشم‌ شاه‌ و امرای پرنفوذ را برانگیختند و آخرین‌ پیشوای بزرگ‌ آنان‌، سید حسین‌ علی‌ کشته‌ شد و برادرش‌ سیدحسن‌ علی‌ در جنگ‌ شکست‌ خورد و در زندان‌ به‌ قتل‌ رسید (۱۱۳۵ق‌) و در یک‌ قتل‌ عام‌ دیگر در مظفرنگر، به‌ کلی‌ منقرض‌ گردیدند.


انقراض‌ این‌ خاندان‌

نویسندگانی‌ که‌ علل‌ انقراض‌ این‌ خاندان‌ را بررسی‌ کرده‌اند، برآنند که‌ تمایل‌ باره‌ سادات‌ به‌ هندوان‌ و کوشش‌ برای‌ قطع‌ جزیه راجپوت‌ها و تفویض‌ مشاغل‌ مهم‌ به‌ آنان‌ که‌ موجب‌ اختلالاتی‌ در نظام‌ اداری شد و سرانجام‌ انتسابشان‌ به‌ تشیع، موجب‌ برانگیختن‌ دربار گورکانیان‌ و امرای آنان‌ برضد ایشان‌ گردید. درباره گرایش‌ باره‌ سادات‌ به‌ تشیع‌ نیز نظریاتی‌ ابراز شده‌ است‌.


پانویس

  1. هیگ‌، ۷۴ ؛ بلوخمان ؛ I/429 نیز نک: ۱۲۶ S, , 2.EI
  2. بلوخمان‌، I/428-431 هالیستر، ۱۳۷ ؛ «روزنامه‌...۱XVIII/85
  3. همان‌، نیز هالیستر، همانجاها.
  4. لاهوری‌، ج۲، ص۴۳-۴۴؛ ابوالفضل‌، ج۳، ص۷۷؛ نظام‌الدین‌، ج۲، ص۲۵۲؛ هیگ‌، ص۱۵۲ ؛ توزک‌...، ص۳۸.
  5. I/1025 , 2 ؛ EIهالیستر، ص۱۳۸ -۱۳۷ ؛ ایروین‌، ص۳۴ ؛ I/31, مالک‌، ص۶۴، ۵۸ -۵۷ ؛ بلوخمان‌.I/427
  6. عبرت‌، ص۲۰۷-۲۱۴؛ خافی‌خان‌، ج۳، ص۸۱۳ - ۸۱۵، ۹۰۱-۹۰۴؛ مالک‌، ص۶۸-۷۳ ,۶۰ -۵۶ ؛ هالیستر، ص۱۳۹ ؛ «روزنامه‌.XIV/62
  7. خافی‌خان‌، ج۳، ص۸۹۷؛ ماهاجان‌، ص۲۹۴ -۲۹۳ ؛ هالیستر، همانجا؛ مالک‌، ص۷۴.
  8. هالیستر، همانجا؛ ماهاجان‌، ص۲۹۴ ؛ بلوخمان، I/429-432.I/238


منابع

  • ابوالفضل‌ علامی‌، اکبرنامه‌، به‌ کوشش‌ عبدالرحیم‌، کلکته‌، ۱۸۸۶م‌.
  • توزک‌ جهانگیری، به‌ کوشش‌ محمدهاشم‌، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌.
  • خافی‌خان‌ نظام‌الملکی‌، محمدهاشم‌، منتخب‌ اللباب‌، به‌ کوشش‌ ولزلی‌ هیگ‌، کلکته‌، ۱۹۲۵م‌.
  • عبرت‌ لاهوری، محمدقاسم‌، عبرت‌نامه‌، به‌ کوشش‌ ظهورالدین‌ احمد، لاهور، ۱۹۷۷م‌.
  • لاهوری‌، عبدالحمید، پادشاهنامه‌، به‌ کوشش‌ کبیرالدین‌ احمد و عبدالرحیم‌، کلکته‌، ۱۸۶۸م‌.
  • نظام‌الدین‌ احمد، طبقات‌ اکبری، کلکته‌، ۱۹۳۱م‌.

منابع لاتین

  • H., notes on The P q / n-i Akbar / by Ab = 'l - Fa z l q All ? m / , New Delhi, 1977; EI 2 ; EI 2.
  • S; Haig, W., X Akbar, 1556-1573 n , The Cambridge History of India, New Delhi, 1987, vol. IV.
  • Hollister, J. N., The Shi q a of India, New Delhi, 1979.
  • The Imperial Gazetteer of India, New Delhi, 1988; Irvine, W., Later Mughals, New Delhi, 1971; Mahajan.
  • V. D., Muslim Rule in India, New Delhi, 1975; Malik, Z., The Reign of Muhammad Shah, New York, 1977.
  • Rizvi, A. A., A Socio - Intellectual History of Isn ? p Ashar / Sh / p / s in India, Canberra, 1986.


پیوند به بیرون

  • منبع مقاله: